یارو اومده خونه رو ببینه واسه خرید. تا طبقه سوم با پله اومده میگه پس اینجا کلا آسانسور نداره!!
پَـــ نَ پَــــ آسانسور داره ولی از طبقه چهارم شروع میشه !
.
.
.
ساعت ۷:۳۰ صبح توی بارون شدید پاشدم رفتم دانشگاه. نگهبان میگه کارت دانشجویی؟! میگم ندارم!!
میگه دانشجوی اینجایی؟؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ بیکارم ۷:۳۰ صبح تو این سیل اومدم فقط گل روی ماهتو ببینم و برم
.
.
.
بهش میگم نونوائی قیامت بود . میگه : یعنی شلوغ بود ؟
میگم : په نه پت گناهکارا رو مینداختن تو تنور ! به نیکوکارا هم نونِ مجانی میدادن ! :|